جدول جو
جدول جو

معنی تخمین زدن - جستجوی لغت در جدول جو

تخمین زدن(شِ تَ)
برآورد کردن. دید زدن در اندازه. رجوع به تخمین و تخمیناً شود
لغت نامه دهخدا
تخمین زدن
انگاردن
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تخمین زدن
برآورد کردن
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تخمین زدن
لتقديرٍ
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به عربی
تخمین زدن
Estimate
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تخمین زدن
estimer
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تخمین زدن
kukadiria
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تخمین زدن
اندازہ لگانا
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به اردو
تخمین زدن
অনুমান করা
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به بنگالی
تخمین زدن
見積もる
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تخمین زدن
tahmin etmek
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تخمین زدن
추정하다
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به کره ای
تخمین زدن
להעריך
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به عبری
تخمین زدن
अनुमान लगाना
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به هندی
تخمین زدن
memperkirakan
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تخمین زدن
ประมาณการ
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به تایلندی
تخمین زدن
inschatten
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به هلندی
تخمین زدن
estimar
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تخمین زدن
stimare
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تخمین زدن
estimar
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تخمین زدن
估计
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به چینی
تخمین زدن
szacować
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تخمین زدن
оцінювати
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تخمین زدن
schätzen
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تخمین زدن
оценивать
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ دَ)
کمین کردن. (فرهنگ فارسی معین) :
خاک درچرخ برین می زند
چرخ میان بسته کمین می زند.
نظامی.
فتنه به گوشه های دو چشمت نهان شده ست
آفت به کنجهای دهانت کمین زده ست.
امیرخسرو (از آنندراج ذیل کمین).
و رجوع به کمین کردن شود
لغت نامه دهخدا
(چَ چَ کَ دَ)
بزمین زدن. به سختی بزمین کوفتن چیزی را. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). بر زمین انداختن شی ٔ یا شخصی را. (فرهنگ فارسی معین) ، بزمین افکندن خصم خودرا در کشتی. شکست دادن حریف را در نبرد. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). مغلوب کردن. (فرهنگ فارسی معین) ، تنزل در بهای چیزی پدید آوردن. سبب تنزل قیمت چیزی شدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
کمین کردن فتنه بگوشه های دو چشمت نهان شدست آفت بکنجها دهانت کمین زده است. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیش از حد تخمین زدن
تصویر بیش از حد تخمین زدن
Overestimate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیش از حد تخمین زدن
تصویر بیش از حد تخمین زدن
переоцінювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیش از حد تخمین زدن
تصویر بیش از حد تخمین زدن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیش از حد تخمین زدن
تصویر بیش از حد تخمین زدن
переоценивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیش از حد تخمین زدن
تصویر بیش از حد تخمین زدن
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیش از حد تخمین زدن
تصویر بیش از حد تخمین زدن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیش از حد تخمین زدن
تصویر بیش از حد تخمین زدن
دیکشنری فارسی به پرتغالی